مالرو و جهان بینی تراژیک
نویسنده:
عباس میلانی
درباره:
آندره مالرو
امتیاز دهید
هنوز توضیحاتی برای این کتاب ثبت نشده
بیشتر
آپلود شده توسط:
hreza
1388/06/19
دیدگاههای کتاب الکترونیکی مالرو و جهان بینی تراژیک
" ماریا ... ماریا ..."
- و بعد جلو چشمان من مرد.
- به گردنش آویزی بود که عکس عروسی خودش و دخترک کم سنی در آن بود. حدس زدم ماریاست. از خودم بدم آمد.
من معمولا پای افراد را نشانه میگیرم. سعی میکنم آنها را نکشم. فقط زخمی کنم تا دنبال ما نیایند. اما وقتی پای این سرباز را نشانه گرفته بودم، ناگهان خم شد و گلوله به سینه اش خورد. حالا ماریای کوچکش چقدر باید منتظر او بماند. چه قدر باید شال و پیراهن گرم ببافد که یک روز مردش از جنگ برگردد. ماریا حتی نمیداند که مردش زیر باران برای آخرین بار فقط اسم او را صدا زد.
- جنگ بدترین فکر بشر است... از بچگی فکر میکردم مگر آدم ها مجبورند با هم بجنگند و حالا میبینم بله. گاهی مجبورند ... چون آنها که دستور جنگ را میدهند زیر باران نیستند. میان گل و لای نیستند و با فکر چشمان سبز ماریا نمی میرند.
آنها در خانه های گرم شان نشسته اند. سیگار می کشند و دستور میدهند ... کاش اسلحه ام را به سمت رییسانی میگرفتم که در خانه های گرم شان نشسته اند. بچه هایشان در استخر شنا میکنند و آنها با یک خودنویس گران، حکم مرگ هزاران همسر ماریاها را امضا میکنند. راحت تر از نوشتن یک سلام.
جنگ را شرورترین افراد بر می انگیزانند و شریفترین افراد اداره میکنند
آندره مالرو؛ نویسنده و سیاست مدار فرانسوی
ارزش یک بار خواندن را دارد .
ومثل تمام ترجمات مترجم یا....اندکی ازمتن زدن
اين درد را چگونه توانم نهان كنم
آندم كه قلبم از تو بسختی رميده است
اين شعرها كه روح ترا رنج داده است
فريادهای يك دل محنت كشيده است